شبکه حقوق بشر کُردستان – بیش از یک ماه است که ریزش کوهی از بُغضی فروخورده، راه فریادم را بر گلویم بسته است. بغضی که نه صرفاً ناشی از قهرِ طبیعت، بلکه ریشه در تبعیض و تحقیر و بی عدالتیِ دهها ساله دارد. البته، قهر طبیعت هرچند قابل کنترل نباشد، قابل توجیه است و میشود با آن کنار آمد. بالأخره، طبیعت است و کار خودش را میکند و با ما سر دشمنی ندارد. اما قهر انسانها دردی بیکران است که در پندارِ بد و گفتار بد و کردار بدِ آدمیان ریشه دارد و در چهره های استبداد و فقر و تبعیض و بی عدالتی و فساد و فحشا و بی پناهی و.. نمایان میشود و تبعاتِ بسیار زیان باری در حوزه های مختلفِ زندگی بر جا میگذارد.

من در این مدت، حقیقتاً ذهنم آنچنان درگیر پیکرهای پاره و استیصال و بی پناهی و بی سرپناهی و دربه دریِ همشهریانم بود که حتی مجالی برای ترکیدن بغض فروخورده ام بر مزار قربانیان و بر ویرانه های فقر و فلاکتِ آنان نداشتم؛ چه رسد به هدایت قلمِ شکسته و لرزانم برای نگارش رنجنامه ای، البته نه به قصد گله از طبیعت، بلکه برای برآوردن فریادی جان سوز بر سر حاکمانی که متأسفانه، به همان سه صفتِ بد، خو کرده اند و با اتکا به قدرت و ثروت و ابزارهای مدرنِ تبلیغاتی، می کوشند که پسوند بدِ این صفت ها را نیز نیک بنمایانند.

شاید اگر خیزش انسانی و فراگیرِ هم زبانان و هم میهنان و هم نوعانم نبود که انواع مرزهای مذهبی، اعتقادی، قومیتی و… را در هم شکست و ثابت کرد که این دیوارهای مصنوعی، ابزاری برای تعقیبِ منافع و سلطه ی انسان نماهای شسته رُفته ی تر و تمیز است این بغض ها نه تنها راه فریادم، بلکه راه نفسم را نیز می بست و چشمانم برای همیشه بر روی بی عدالتی ها بسته می ماند.

خیزش مزبور نشان داد که انسانیت، نمرده است و یارسان و سنی و شیعه و آزاداندیش و کرد و فارس و عرب و… نمی شناسد و تمام این هویت ها، فرع بر انسان بودن هستند.

قُلک هایی که با آثار انگشتان ظریفِ کودکان وطنم مزین بود؛ لباس هایی که بوی تنِ پاک هم میهنانم میداد؛ خوراکی هایی که از سفره های کوچکِ نیازمندان برداشته شده بود؛ الفاظی که سرشار از گرمای عشق بودند؛ اشک¬هایی که شوق و اندوه، هر دو با هم در قَطَراتِ آن جاری بود؛ رخسارهای مملو از احساس و عاطفه ی هنرمندان و ورزشکاران و کارگران و اصناف؛ چهره های فداکار و محبوبی چون زنده یاد «کاک ابوبکر» و زنده بادان «علی» و «حسن» و «خداداد» و «سپنتا» و «جواد» و «دلاویز» و «پوریا» و «مونا» و «حسین» (آن هنرمند غیرتمند که برخلاف عرف، با دلی خونین از درونِ بغض و گریه اش، شادی و خنده را ولو برای لحظه¬ای نصیب هم زبانانِ کُردش کرد.) مهمانان خوش یُمنی که «همای» عاطفه را بر فراز شهر ویرانم به «پرواز» درآوردند؛ همه ی این ها تک به تک و البته با هم، امیدِ حیات را به من و هم دیارانم بازگرداندند و با اطمینان گفتند: سفره هایمان را با هم شریک می کنیم و این بحران را نیز پشت سر می گذاریم و در با هم بودنمان قدرت و طبیعت را مهار خواهیم کرد.

آری، هم نوعان غیرتمندم با عمل و کردار خود ( نه فقط با «گفتار و شعار و حرافی») بر سر حاکمان فریاد کشیدند که کردها، سنی ها، شیعه ها، یارسان ها و… عضوی از پیکر انسانیت و مام وطن هستند و ما آنها را تنه ا و بی پناه نخواهیم گذاشت. آنها عملاً به مسئولان هشدار دادند که: همان گونه که خلأ حضورتان را در کرمانشاه پر کردیم و بر بحران مدیریتتان فائق آمدیم؛ درصورت ناامیدی از شما، رأساً به حل دیگر بحران های جاریِ مملکت نیز اقدام خواهیم کرد.

و چنین بود که بغضم ترکید و بر صخره های زخمیِ زاگرس تکیه کردم و آرام آرام به تعادل رسیدم. غرورم را بازیافتم و در میان تاریک روشن چشمانم، قلم و کاغذم را جُستم و بر آن شدم که فریادهای درگلو خفته ام را بر سر مسئولانِ بی مسئولیت و ناکـارآمد آوار نمایم. آواری که نه چون آوار زلزله، قابل زدودن و برداشتن باشد، بلکه آواری که همچنان در درازای تاریخ بر سر آنان باقی بماند.

مخاطبم شمایید، ای کسانی که یا براساس عملِ برآمده از ایدئولوژیِ تبعیض آمیز، انسانها را به سبب نوع تفسیرشان از هستی، و نوع زبان و فرهنگشان، مستحق نابرابری میدانید و یا این که به علل ناکارآمدی و درگیری در فساد و خودخواهی و خود بزرگ بینی و… قادر به مدیریت بحرانهای کشور ما نیستید؛

شما نه در چارچوب معیارهای انسانی یا رأفتِ دینی، تکلیفتان را انجام دادید و نه در حیطه ی مقررات قانونی، بر اساس ابتدایی-ترین اصول مدیریتی به وظیفه ی خود عمل نمودید. با این که هیچ مانع عمده ی جغرافیایی و اقلیمی و کمبود نیروی انسانی در مقابلتان نبود، صدها نفر از هم وطنانمان را (به ویژه در روستاها) برای چندین روز در زیر آوار، بی پناه گذاشتید و باعث شدید میزان مرگ و معلولیتِ ناشی از حادثه افزایش یابد.

شما مجروحان را به علت عدم نظـارت خودتان و اسلافتان بر ساخت و سازهای خصوصی و دولتی، به ویژه در بیمارستان های تازه تأسیس، به کام مرگ و معلولیت فرستادید و اگر نبود یاریِ برادران ارتشی و مردمی که خودجوش به محل حادثه شتافتند، فاجعه بسیار عمیق تر و وخیم تر می شد.

شما نه تنها پیکرهای له شده را از زیر آوار خارج نکردید، بلکه جنازه های بی غسل و کفن را به وسیله ی بازماندگانِ مجروحِ جسمی و روحیشان در گورهای دسته جمعی ریختید و برای تمام عمر، جان و روح و روان آن بازماندگان را جریحه دار کردید.

شما ده ها هزار نفر زن و مرد و کودک و پیر و جوانِ وحشت زده و بی پناه را در لحظاتی که شدیداً نیازمندتان بودند، غیر مسئولانه رها کردید.

شما حتی نتوانستید امنیت کمک هایی را که هموطنانمان به علت بی اعتمادی به شما، خود به منطقه آورده بودند، حفظ کنید و باعث شدید اموال آن انسان های شرافتمند در هرج و مرجی مشکوک، چه به دست گرسنگان یا زیاده خواهان و چه به وسیله ی دزدانِ سازمان یافته به هدر برود و پیگیری های امدادرسانانِ مردمی نیز برای استرداد آن اموال به جایی نرسید.

شما در لحظات اولیه ی وقوع زلزله با مسکوت گذاشتن و کم اهمیت جلوه دادن عمق فاجعـه، امداد رسانی های مردمی را نیز به تأخیر انداختید و تلفات و خسارات را افزایش دادید.

شما عملاً توجهی به شهرستانهای قصرشیرین و گیلان غرب و اسلام آباد و پاوه و اورامانات و بخش هایی از دالاهو نکردید و چنین وانمود کردید که هیچ مشکلی در آن مناطق وجود ندارد.

شما حتی اندکی از امکانات وسیعی را که برای پذیرایی از زائران کربلا مهیا کرده بودید ( و به علت عدم ورود و خروج زائران از مرز خسروی، فقط چند روز قبل از زلزله برچیده شده بود ) برای امداد رسانی به مردم بی پناهِ منطقه به کار نگرفتید.

خلاصه، چه بسیار کارها که می باید می کردید و نکردید و چه بسیار کارها که نباید می کردید و کردید!

باری، حتی اگر در قضاوتی خوش بینانه، همه ی مواردی را که گفتیم، به پای ضعف و ناتوانی شما در مدیریت بحران بگذاریم، بی مسئولیتی های جاریتان ابداً قابل توجیه نیست و باید به مردم بگویید که چه پاسخی برای سؤالات زیر دارید:

چرا پس از یک ماه از وقوع حادثه، هنوز بسیاری از آسیب دیدگان، نه کانکس دریافت کرده اند و نه حتی چادرِ هلال احمر؟

چرا با این که راهکاری اصولی جهت تحت پوشش قرار دادن خانواده هایی که هنوز کمکی به آنها نشده است ندارید؛ با برچیدن تعدادی از پایگاه های کمک رسانیِ مردمی، این حداقل ها را نیز از آنها دریغ می کنید؟

چرا قیمت یک کانکس در این چند هفته ی پس از زلزله، بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته است و نظارتی بر کنترل قیمت آن وجود ندارد؟ آیا رد پای رانت خواری در این قضیه نیز دیده نمی شود؟

آیا در این دولت، حتی یک کارشناسِ عادیِ ساختمان وجود ندارد که قیمت تمام شده ی یک متر مربع از سازه ای را که بتواند بر این گسلِ فعال مقاومت کند، تعیین نماید؟

آیا آن وام بلاعوضِ پرطُمطُراقِ کذایی حتی می تواند نصف هزینه ی مقاوم سازیِ یک واحد ساختمان را تأمین بکند؟

تا کی با جان و مال و زندگی این ملت بینوا بازی می کنید و آنان را هرچند سال یک بار، گروه گروه به کام اژدهای سیری ناپذیرِ زمین لرزه می فرستید؟ آیا مَسکنِ مهرهای مناطق زلزله زده برای گرفتن درس عبرت، کافی نیستند؟ آیا آوار کردن مجدد اقساط سنگین بر سر این مردمان کم درآمد، سزاوار و یا چاره ی کار است؟

با توجه به این که کارشناسانِ واقعی و خبره، هزینه ی ساخت هر متر مربع از یک منزل مسکونی را حدود ۱۰ میلیون ریال برآورد کرده اند؛ لذا برای ساخت یک خانه ی تک خوابه ی ۷۰ متری، ۷۰ میلیون تومان پول لازم است منهای هزینه ی ساخت حیاط و اصطبل و کاهدان و انباری در روستاها که حتی اگر همه ی این مبلغ هم به زلزله زدگان وام داده شود، ناگفته پیداست که پرداخت اقساطِ یک وامِ ۷۰ میلیون تومانی، چند درصد از درآمد یک کارگر بیکار می تواند باشد؟!

هان، ای دولت مردان جمهوری اسلامی!

سیاست های غیر مسئولانه و غیر کارشناسانه ی شما و نیز لطمات جبران ناپذیری که طی سالیان متمادی به کسب و کار مردمِ منطقه وارد آمده است، در کن ار بسته بودن مرزها، راهی جز کوچ اجبـاری برای جمع کثیری از خانواده های آسیب دیده باقی نمی گذارد. کوچی که ما میدانیم و شما نیز احتمالاً میدانید که چه تبعات اقتصادی و سیاسی و امنیتی و فرهنگیِ وخیمی در پی خواهد داشت.

باری، در پایان ـچه در جایگاه یک فعال مدنی و چه به عنوان یک شهروندِ آسیب دیده از زلزله ی اخیر مُصرانه از شما مسئولان میخواهم که: یا رسماً اعلامِ درماندگی بکنید و از سر راه مردم کنار بروید و بازسازی را به خود آنها بسپارید، و یا با تجدید نظری اساسی در سیاست های خود و با منطقی کردن کمک های بلاعوض و تأمین هزینه ها در قالب بودجه ای شفاف و قابل نظـارت، برای حل مشکلات مردم اقدام نمایید و مانع از بروز بحران های بعدی شوید.

از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز به ویژه از نمایندگان مردم شهرستان های زلزله زده می خواهم که در این شرایط، مردمشان را تنها نگذارند و مصالح آنها را فدای منافع شخصی و جناحی نکنند. بدانید که اقدامات حق طلبانه و شجاعانه ی شما در حافظه ی تاریخیِ ما به نیکی خواهد ماند.

۲۷ آذرماه ۱۳۹۶

قصرشیرین، سیاوش حیاتی، فعال مدنی