شبکه حقوق بشر کُردستان – سعید شیرزاد، زندانی سیاسی که از روز چهارشنبه ۱۷ آذرماه در اعتراض به مرگ خاموش زندانیان بیمار و فقدان امنیت زندانیان سیاسی از سوی محمد مردانی، رئیس زندان رجایی شهر کرج با دوختن لبهای خود اعلام اعتصاب غذا کرده بود همچنان در اعتصاب غذا بسر می‌برد و تاکنون مسئولین زندان در خصوص خواسته‌های این زندانی بی‌توجهی کرده‌اند.
این زندانی سیاسی با نوشتن نامه‌ای به درخواست مادران خاوران برای پایان اعتصاب غذایش، پاسخ داده است. نسخه‌ای از این نامه که برای انتشار در اختیار شبکه حقوق بشر کُردستان قرار گرفته است در پی میاید.

متن نامه :

«از درون شب تار
می‌شکوفد گل صبح
خنده بر لب
گل خورشید کند
جلوه بر کوه بلند
نیست تردید زمستان گذرد
وز پی‌اش پیک بهار
با هزاران گل سرخ
بی گمان می‌آید

پیغام پر از مهرتان رسید، پیغامی از جنس تا آخر ایستادن در این راه سخت که هر اسمش معنای آزادیست: پیغامی از فروغ و پوران‌دخت و فریبا تا گوهر و اکرم و شهناز و سیمین عزیز که نام عزیز در بندش نوبد فردای‌مان است.

عزیزان عزیزتر از جان که نام‌تان را بی هیچ پیشوند و پسوندی نوشتم تا که همگان بدانند آن‌چنان دوست‌تان می‌دارم که کلمات قادر به فاصله گذاشتنش نیستند.

از روز ۱۷ آذرماه اعتصابم را شروع کرده‌ام (اعتصابی که در برابر رنج شما عزیزان هیچ است و هیچ)، اعتصابی که به هیچ عنوان برای طلب آزادی و یا مرخصی برای خودم نبوده و نیست.

گرسنگی را به تن خریدم همچون میلیون‌ها انسان گرسنه در این قرنِ ارزانی انسان و سوزن بر لبهایم فرو بردم همچو ذره‌ای سلول‌وار از دردهای مادران خاوران و مادر بهکیش عزیزتر از جانِ پر کشیده‌ام که ۶ عزیزش در خاوران آرمیدند.

سوگند که این فرزند ناخلف و کمتر از هیچ‌تان برای خویش لب ندوخته و اعتراضی نکرده‌ام، این کرده‌ام برای عزیزانی که جانشان این روزها در خطر است و صدایشان به جایی نمی‌رسد، صدای ضرب و شتم‌ها، تحقیرها، توهین‌ها، سرکوب و مرگ‌های خاموش در زندان.

چند روز است که شرم بر جبین مانده‌ام که به پاس محبت و دل نگرایتان چه بنویسم جز این‌که خواهش کنم بگذارید برای صدای بی‌صدایان در بنده شده تا ۳۰ روز این اعتصاب را پیش ببرم شاید که این گرسنگی بهانه‌ای شود برای رسیدن صدای دردهای دربندانی که صدایشان را فریادی نیست.

به شما اطمینان می‌دهم که حالم خوب خوب است و بهتر از همیشه. قول می‌دهم در پس این سی‌ روز، به حرمت نامه‌تان، دوباره برایتان بنویسم و ببینم اگر صدایی برای بی‌صدایان نمانده باشد، اعتصابم را خشک کنم یا محدود به آب و اگر جز این بود، اعتصابم را بشکنم. من به شما خواهم نوشت.

سعید شیرزاد
زندان گوهردشت»