شبکه حقوق بشر کُردستان – می‌گفت هر روز صبح که پشت چراغ قرمز توقف می‌کنم با یک جعبه که چند بسته آدامس را در آن جای داده، جلویم سبز می‌شود.
چهره معصومش با قد و قواره نحیف و لرزانش که او را پسری ۸ تا ۹ ساله نشان می‌دهد، ترحم مرا بر می‌انگیزد، تا بسته‌ای آدامس از او بخرم.
تقریبا این کار یومیه من شده است، چون هر روز و هر وقت پشت چراغ قرمز متوقف می‌شوم سراغم می‌آید و آدامس را جلویم می‌گیرد.
تازگی‌ها دوست دارد این مشتری هر روزه را «خاله» صدا بزند، من هم به اوعادت کرده بودم.
هر بار سر چهار راه در انتظارش بودم که فوری می‌آمد و بسته آدامسی خرده پولی از «خاله» می‌گرفت و خندان می‌رفت دنبال خودروهای دیگر.
اما یکی دو روز نبودش، فکر بدی به ذهنم خطور نکرد.
انشاا… حادثه‌ای برایش پیش نیامده است.
دو سه روزی از آخرین دیدار ما گذشته بود که امروز صبح باز هم سر چهار راه دنبال او بودم شاید ببینمش، نبود، پسر بچه دیگری با سر تراشیده که چشمهایش را به زمین دوخته بود و بسته‌ای دستمال کاغذی را برای خرید نشانم می‌داد و قبول نکردم چون نیازی نداشتم.
سرش را بالا گرفت و گفت:
خاله، از منم دستمال نمی‌خری؟
پرسیدم چرا این شکلی شده، موهای سرت چی شد؟!
اشک‌هایش به زمین ریخت و با بغض گریه‌اش گفت: دیروز مأمورین سازمان…. آمدند بچه‌ها را گرفتند و بردند و سر همه را تراشیدند که دیگر سر چهار راه‌ها کاسبی نکنیم، حالا هم ممکنه از راه برسند، باز دردسر درست می‌کنند.
اشک من هم درآمد.
مگر با سر تراشیدن بچه‌های ۸-۷ ساله کار درست می‌شود، اینها به قول خودشان نان‌آور خانواده‌هایشان هستند ولی نمی‌خواهند گدایی کنند.
کودکان کار جزو آن دسته از آسیب‌هایی است که هیچ مرزی نمی‌شناسد و می‌توان گفت تمام کشورهای دنیا با این معضل روبرو هستند بطوری که سازمان جهانی کار اعلام کرده است که ۵/۲ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در دنیا در دام کار گرفتار هستند.
اما رئیس سازمان بهزیستی کشور در این باره ابراز نظر نموده و قول داده که این کودکان را از ماه آینده به اصطلاح جمع‌آوری کرده و صراحتا گفته است ماه آینده هیچ کودک کاری در تهران نمی‌بینیم.
لازم به یادآوری است که در آخرین روزهای سال گذشته، یکی از اعضای شورای شهر تهران گفته بود بر اساس آخرین آمارهای ارائه شده، ۱۳ هزار کودک کار در تهران وجود دارد.
مسئله کودکان کار در کرمانشاه نیز یکی از معضلاتی است که هرازگاهی از سوی مسوولان ذیربط مطرح شده و موجب انتقاد از مسوولین ذیربط برای ساماندهی آنها و پاکسازی شهر از کودکان مذکور می‌شوند.
اما تا بحال از حالت حرف بیرون نیامده است، کودکان پسر و دختری که در سنین پایین بجای رفتن به مدرسه و آموزش، به دلیل نداشتن پدر یا مادر و یا هر دو و یا بدسرپرست بودن فروش آدامس و شکلات و بعضا افتادن به جان شیشه خودروهای شخصی با یک لنگ و دستمال کثیف و کارهایی نظیر آن، برای آنکه در زمره متکدیان و گدایان قرار نگیرند به اصطلاح فروشندگی می کنند.
این کودکان به دلیل سن پایین ممکن است خطرآفرین و درسرساز بشوند و حالا که مثلا یکی از سازمانها قرار شده در کرمانشاه آنها را ساماندهی کند، بردن یک کودک ۸-۷ ساله به آن سازمان و به اصرار سر او را تراشیدن، در کدام ضابطه ساماندهی و مقرراتی دیده می‌شود، بماند که این کودک و امثال آن از زمانی که توسط مأموران آن سازمان به اصطلاح دستگیر و برای سر تراشیدن به محل آن سازمان می‌روند به دلیل کمی سن، دچار ترس و وحشت عجیبی شده و ناله و فریادشان عذاب‌آور می‌شود.
اما واقعا با سر تراشیدن این کودکان، مسئله کودکان کار حل می‌شود؟
نمی دانیم مبتکر این ساماندهی با سر تراشیدن را کدام مسوول طراحی کرده است.
حال که سازمان بهزستی کل کشور تصمیم به جمع‌آوری کودکان کار در تهران گرفته و تعدادشان هم به نسبت کرمانشاه بسیار زیاد
و قابل توجه است.
اما کودکان کار کرمانشاه عده قلیلی را تشکیل می‌دهند.
سازمان بهزیستی که ظاهرا مسئولیت ساماندهی این افراد را دارد و همکاری و هماهنگی دیگر ارگانهای اجرایی از جمله نیروی انتظامی و شهرداری و مقامات قضایی برای ساماندهی آنها فکر اساسی داشته باشند وگرنه با سر تراشیدن و تهدید آنها کاری درست نمی‌شود.

منبع روزنامه‌ی باختر