یک منبع آگاه به شبکه حقوق بشر کُردستان گفت:« صبح امروز یک شنبه ۹ خردادماه محمد عبدالهی، زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام با ارسال نامه‌ایی به دفتر رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران با درخواست برگزاری دادگاهی عادلانه رسما اعلام اعتصاب غذای نامحدود کرده است و اعلام کرده  تارسیدن به خواسته‌ی برحق خویش اگر به قیمت جانش هم تمام شود اصرار خواهد کرد.»

این منبع در ادامه افزود،« بعد از تحویل نامه اعتصاب غذا به مسئولین زندان، مدیر داخله دو بار این زندانی سیاسی را احضار کرده  از او خواسته به اعتصاب غذای خویش پایان دهد ولی محمد عبدالهی این درخواست را رد کرده است. بعد از اعلام خبر اعتصاب غذا به قاضی ناظر بر زندان او اعلام کرده فردا به ملاقات این زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان خواهد رفت.»

محمد عبدالهی، ۳۵ ساله، ساکن شهر بوکان در تاریخ ۲۸ اسفندماه سال ۸۹ در مهاباد توسط نیروهای سپاه پاسداران بازداشت و به مدت ۹۱ روز رد بازداشتگاههای امنیتی تحت بازجویی قرار گرفت و بعدا به زندان مهاباد منتقل شد. بعد از این مدت نیز اداره‌ اطلاعات شهر مهاباد به مدت یک هفته هر روز او را باز زندان به ستاد خبری اداره‌ اطلاعات مهاباد منتقل کرده و تحت بازجویی مجدد قرار دادند. نهایتا بعد از هفت جلسه بازپرسی و تفهیم اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کُرد، در ۳۰ شهریورماه سال ۹۲ از سوی شعبه‌ یک دادگاه انقلاب مهاباد به ریاست قاضی جوادی‌کیا ، به اعدام محکوم شد. بعد از اعتراض وکیل این پرونده به حکم صادره، پرونده جهت تجدید نظر خواهی به دادگاه تجدید نظر استان و دیوان عالی کشور ارسال شد و نهایتا در روز ۴ فرودین ماه سال ۹۳ حکم تایید نهایی از سوی دیوان عالی کشور به این زندانی سیاسی رسما ابلاغ شد. همچنین با گذشت دو سال از درخواست اعاده دادرسی این زندانی سیاسی می‌گذرد اما تاکنون پاسخی به او ابلاغ نشده است.

نسخه‌ایی از نامه اعلام اعتصاب غذای این زندانی سیاسی محکوم به اعدام به رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران ارسال شده برای انتشار در اختیار شبکه حقوق بشر کُردستان قرار گرفته است و رونوشتی از این نامه برای دفتر گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد، ارسال خواهد شد.

آقای لاریجانی، ریاست محترم قوه قضاییه،

با سلام و عرض ادب

اینجانب «محمد عبدالهی فرزند اسماعیل دارای پرونده به شماره ن۶ت/۹۳۰۲۵۳» بر حسب محتویات پرونده دائر بر «اقدام علیه امنیت ملی »از طرف «ریاست محترم شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد به ریاست وقت آقای جوادکی»ا طبق دادنامه صادره، اینجانب را «محارب و مفسد فی الارض» شناخته و برایم اعدام صادر نمودند که رای صادره پس از طی مراحل قانونی در دیوان عالی کشور نیز مورد تایید واقع گردیده است. حالیه با توجه به سپری شدن ۶ سال از  زمان دستگیری‌ام و به قطعیت رسیدن  حکم نهایی بر خود لازم دیدم مختصری از وضعیت خویش و پرونده‌ام را برای آن مقام شامخ تشریح و رسیدگی عادلانه را خواستار شوم.

محترما اینجانب در مورخه «۲۸ اسفندماه سال ۸۹ »در شهرستان مهاباد و در منطقه «باغ شایگان »این شهر از طرق نیروهای امنیتی به صورت غافلگیرانه بازداشت و همانجا بر اثر تیراندازی ماموران امنیتی حاظر در صحنه از ناحیه شانه راست زخمی و به شدت مورد ضرب و شتم آنان قرار گرفتم که بر اثر ضربات شدید وارده «داست راست از ناحیه بالای بازو و پای چپ از ناحیه ساق پا و دندانهایم» را شکستند و با همان وضعیت نابسمان جسمانی به بازداشتگاه اداره اطلاعات استان منتقل گردیدم و حتی هیچ پزشکی برای معاینه و یا معالجه من به سلولم مراجعه نکرد. به مدت ۹۰ روز از طرق مامورین رسیدگی کننده به پرونده مورد بازجویی و تحقیق قرار گرفتم که بعد از تکمیل شدن تحقیقات اولیه پرونده مذکور به بازپرس شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد ارجاع گردبد و خودم را نیز به زندان مهاباد منتقل نموند. در زندان مهاباد نیز به صورت شبانه به بازداشتگاه اداره اطلاعات مهاباد جهت بازجویی و تحقیات منتقل میشدم. بعد از اتمام تحقیات و تکمیل پرونده متشکله از طرف «ریاست محترم شعبه دوم بازپرسی، جناب آقای ظاهری» احضار و در مورد موارد اتهام مورد تحقیق قرار گرفتم که ایشان بعد از مطالعه پرونده مورد نظر، رای به برائت اینجاب صادر نمودند اما ریاست شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان مهاباد جناب آفای جوادکیا نسبت به نظر پازپرس پرونده اعتراض و پرونده را جهت تحقیقات بیشتر به اداره اطلاعات شهرستان مذکور عودت دادند. اینبار پرونده از طرف ریاست محترم شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد مورد رسیدگی قرار گرفته و با محاربه و مفسد فی الارض خواندن اینجانب رای به اعدام صادر نمودند که روند رسیدگی به پرونده سه سال به طول انجامید و در نهایت رای صادره از سوی دادگاه بدوی از سوی قضات دیوان عالی کشور نیز تایید گردید و اینک ۶ سال و دو ماه از محکومیت خویش را سپری نموده‌ام. لازم به توضیح میباشد که اینجانب قبلا به اتهام «مشارکت در قتل» از سوی مراجع قضایی شهرستان مهاباد به «۵ سال حبس تغزیری و تبعید به شهرستان شاهرود» محکوم گردیده بودم، که بعد از سپری شدن مدت قانونی درخواست مرخصی خویش را به مسولین زندان و مراجع ذیر صلاح قضایی شهرستان شاهرود ارایه که پس از موافقت از طرف دادستان به اینجانب مرخصی اعطا گردید. اما من به دلیل مشکلات عدیده خانوادگی مدت یکسال غیبت نمودم و از ترس دستگیری برای امرار معاش و کاسبی به کشور عراق رفتم و هرزگاهی با مقدار پول برگشته و آنرا به خانواده‌ام میدادم و در این مدت در کشور عراق نیز برای تسهیل در رفت و امد و برای گرفتن اقامت کوتاه مدت یک عدد کارت پناهندگی تحت حمایت «حزب کمونست ایران» برای خود تهیه نموده بودم و آخرین باری که بازداشت شدم به جز کارت مذکور هیچگونه اسلحه سرد و گرم از اینجانب کشف و ضبط نگردیده و تاکنون نیز در هیچ درگیری مسلحانه و غیر مسلحانه علیه نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران شرکت نداشته‌ام.

ریاست محترم،

در اسلام، ارزش ذاتی انسان مورد توجه گرفته شده و قومیت، ملیت و رنگ و جنس و جتی دین اشخاص این ارزش را تحت تاثیر قرار نمیدهد. قران مجید ارزش ، تکریم و حفظ کرامت انسانی را بر تمام فرزندان و اولاد ادم تکلیف اطلاق نموده است. بنابراین نگرش جامعه در تعلیم و تعالیم احکام انسان صراحتا بیان کننده این حقیقت و عقاید هستند که در قران کریم کرامت و حیثیتی ذاتی انسان به صرف انسان بودنش مورد توجه قرار گرفته حتی کسانی که دارای اعتقاد باطل نیز باشند از حق و حقوق انسانی بهره‌مند میباشند. هر چند باز هم آیات قرانی بین اعقاید حق و باطل تفاوت قایل شده است اما باز هم همه اشخاص باید این حق و حقوق را برای همدیگر به رسمیت بشناسند. نسبت به رعایت آن کوشا باشند.

حال با توجه به مطالب فوق و تشریح نحوه دستگیری‌ام با آن وضعیت نامناسب اعم از زخمی شدن و شکسته شدن دست و پا و دندان بر اثر ضرب و شتم مامورن حاظر در صحنه، اگر قوانین صادر شده از سوی بزرگان این عرصه  را نیز نادیده بگیریم حداقل اسلام و قوانین شرعی آنرا که در زندگی روزمره‌مان به عنوان یک مسلمان جریان دارند را نمی‌توانیم نادیده بگیریم و باید نسبت به رعایت آن حساسیت فوق‌العاده‌ای داشته باشیم زیرا در دنیا جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور اسلامی شناخته شده است و بروز چنین بی‌قانویی‌هایی و بی‌عدالیتها جای سوالاتی بسیاری را باز میزارد.

پرونده‌ایی که برای اینجانب از طرف نیروهای امنیتی استان تشکیل گردیده بسیار قطور و دارای کلکسیونی از اتهامات ناروا و بدور از حق و حقیقت میباشد که اینجانب تاکنون در هیچ کجا و در حضور هیچ مقام قضایی و امنیتی نسبت به آنان اعتراف نکرده و نسبت به شرکت و مشارکت در عضویت یا حتی همکاری در هیچ حزب و گروه رسمی و غیر رسمی را به عهده نگرفته‌ام ولی باز هم از طرف آقای «جوادکیا، ریاست شعبه دوهم دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد» پس از گفتن جملات ذیل به اعدام محکوم گردیدم :« به حول و قوه الهی و به شکرانه خدواند و قران مجید و با کسب اجازه از محضر مقام معظم رهبری، پیشوای مسلمان که تا این اندازه دست من را باز گذاشته‌اند که بتوانم هر کسی را اعدام یا آزاد نمایم، من با استناد به فتوای مقام معظم رهبری اینک می‌توانم شما را آزاد یا اینکه اعدام نمایم ولی من به علم خویش شما را به اعدام محکوم و حکمت را شخصا اجرا خواهم کرد .»

همانطوری که در بالا به أن اشاره نموده‌ام گفته و مطالب فوق از جریان و روز دادگاهی اینجانب از زبان قاضی پرونده و صادرکننده حکم اعدام بیان گردیده و به راحتی این را می توان فهمید که چه عدالتی در کار بوده است. آبا من واقعا حق دارم از آن استناط غرض‌ورز بودن، کینه‌ورز بودن، تعصب داشتن و ناعادلانه و غیرمنصفانه بودن را داشته باشم؟! آیا واقعا تنها همراه داشتن یک کارت پناهندگی با حمایت یک حزب مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران مستوجب چنین تاوان سنگینیست؟! آیا واقعا با به چوبه‌دار سپردن من عدالت مدنظر اسلام و اجکام شرعی آن اجرا گردیده است؟! آیا واقعا قاضی جوادی‌کیا با داشتن چنین دیدگاهی و نگرشی به فرزندان این آب  خاک شایسته تکیه نشستن بر منسب قضاوت هستند؟! آیا واقعا نظام قضایی کشور اسلامی مستحق داشتن چنین قضاتی است؟! آیا واقعا ظلم و ستم و زشت‌تر و بی‌رحمانه‌تر از این وجود دارد که در سایه قانون و با رنگ و لعاب عدالت، ستم‌دیدگان و  مظلومان را به چوبه‌دار سپرد و دم از عدالت نمود، و دم از اجرای عدالت زد؟! جواب این سوالات را به وجدان بیدار مردم فهیم ایران واگذار مینمایم.

در خاتمه باید به عرض برسانم که طبق اطلاعیه اداره اطلاعات استان کلیه عوامل مربوط به درگیری که اینجانب به همان اتهام بازداشت و محاکمه شده‌ام در درگیری با نیروهای نظامی و امنیتی کشته شده‌اند. همچنین از این بابت متاسفام که چنین امری باعث گردیده که اینگونه با شما مکاتبه نمایم اما واقعیت این است مسایل و مشکلات سخت و طاقت‌فرسا زمینه‌ایی برای چاره‌اندیشی را فراهم میسازد. بدین وسیله هیچگاه درخواست آزادی‌ام را نکرده‌ام و  الا درخواست یک محاکمه عادلانه و رسیدگی دوباره به پرونده فوق.

با احترام

محمد عبدالهی، زندانی مرکزی ارومیه