یکی از شهروندانی که در جریان برگزاری اعتراضات مردمی در مریوان بازداشت شده و طی روزهای گذشته با سپردن وثیقه آزاد شده است، در گفتگو با شبکه حقوق بشر کردستان به بیان مشاهدات خود از شکنجه شهروندان بازداشتی توسط نیروهای امنیتی در یکی از بازداشتگاه‌های امنیتی این شهر پرداخت.

این شهروند در خصوص بازداشت خود گفت: « پس از بازداشت کیسه‌های سیاهی بر سرمان کشیدند و به داخل یک پژو ۴۰۵ منتقل کردند. سپس ما را مکان نامعلومی برده و در اتاق‌های کوچک نیم متر در نیم متر بازداشت کردند. همزمان صدای شکنجه دیگر بازداشتی‌ها را می‌شنیدم. فضای اتاق به قدری کوچک بود که امکان دراز کردن پای خود را نیز نداشتیم. در مدت بازداشت گرسنه نگه‌مان می‌داشتند و هیچ غذایی حتا یک تکه نان به ما نمی‌دادند.»

وی با اظهار بی اطلاعی از محل بازداشتگاه و نهاد بازداشت‌کننده، افزود:« شب‌ها همه را به جایی بیرون از سلول در محوطه بازداشتگاه برده و مجبورمان می‌کردند لباس‌هایمان را دربیاوریم. سپس شلنگ آب سرد را به روی‌مان می‌گرفتند و شروع می‌کردند به ضرب و شتم. یکی از شب‌ها چندین اتو را روشن کرده و مجبورمان کردند بر روی آنها راه برویم که باعث کف پاهایمان بسوزد. به هنگام بازجویی نیز دهان‌مان را پر از پونس می‌کردند و بعد با سیلی می‌زدند، از این طریق سعی می‌کردند اعتراف‌های اجباری بگیرند.»

این شهروند همچنین از بیهوش شدن شماری از بازداشت‌شدگان که نوجوان بوده بر اثر شکنجه خبر داد و گفت:« ما نمی‌دانستیم پس از بیهوش شدن این افراد که عمدتاً کودکان و نوجوانان بودند، آنها را کجا منتقل کردند، آیا زنده ماندند یا مردند؟!»

وی همچنین گفت:« یک روز زنی را که به دلیل تماس با رسانه‌های خارج از کشور بازداشت شده بود به آنجا آوردند. بعد از چند روز دیگر صدای شکنجه‌شدن‌هایش را نشنیدیم. می‌گفتند زیر شکنجه جان باخته است، اما ما نفهمیدیم چه بر سرش آمد. یک بار دیگر زمانی که برای بازجویی از سلول خارجم کرده بودند از زیر چشم‌بند دیدم که پسر جوانی را از پاهایش از سقف آویزان کرده بودند، همزمان شلاقش می‌زدند و آب سرد رویش می‌ریختند.»

وی در ادامه اظهار داشت: « چند روز از بازداشت‌مان گذشته بود که همه را سلول‌ها خارج کرده و به داخل یک ماشین منتقل کردند. گفتند که به بازداشتگاهی در یکی از استان‌های مجاور منتقل‌مان می‌کنند. همه ترسیده بودند و گریه می‌کردند. من از زیر کیسه نگاه کردم، ما را چند بار دور شهر چرخانده و دوباره به مکان اولیه بازگرداندند. روز بعد دوباره ما را دوباره سوار ماشین کردند و به یکی از کلانتری‌های داخل شهر منتقل کردند. چند روز پس از آن با سپردن وثیقه آزاد شدیم.»

این شهروند در پایان گفت:« شمار زیادی از شهروندان بازداشتی نیز در بازداشتگاه کلانتری نگهداری می‌شدند که کودکان و نوجوانان هم در میان‌شان دیده می‌شد. در آنجا نیز به بازداشتی‌ها هیچ غذایی نمی‌دادند. روزانه به هر بازداشتی تنها چند حبه قند می‌دادند تا فشارشان نیافتد و بی‌هوش نشوند.»