شبکه حقوق بشر کُردستان – در ادامه انتشار داستان قربانیان مین در کُردستان اینبار به داستان یک زن قربانی مین می‌پردازیم که در هنگام جمع‌آوری گیاهان بهاره در منطقه‌‌ایی که پاکسازی نشده و فاقد نشانه‌های هشدار دهند بوده گرفتار شده و به دلیل انفجار مین یک پایش را از دست داده است.

در روز ۱۲ اردیبشت ماه سال ۷۲، « بگم جان رحمانپور » با چند زن اهل روستای « دزلی از توابع سرو آباد » در اطراف مریوان برای جمع‌اوری گیاهان بهاره مانند کنگر و ریواس به کوه رفته و درجایی با مشاهده انبوه گیاهان بهاره که ان را نچیده بودند به طرف انها رفته که دچار برخورد با مین ضدنفر میشود و در دم یک پایش از ناحیه بالای زانو قطع میشود. زنان همراهش از او دور هستند و در نقطه‌ای دیگر از « کوه‌های دلانی » هستند بعد از چند دقیقه پس از حادثه با روسری و لچک کُردی‌اش پایش را که کاملا قطع شده میبنند که خونریزی جانش را نگیرد، او با مین و مرگ اشناست چون همین قاتلان خاموش جان پدر و برادرش را سالها قبل گرفته بودند.

بعد از بستن پایش هر چه فریاد میزند کسی صدایش را نمیشنود باید یک مسیر سربالایی را طی کند تا به جایی برسد که کسی صدایش را بشنود کشان کشان خود را چند صدمتر به نقطه بالایی میرساند و سپس چند زن همراهش از فریاد هایش متوجه میشوند و او را تا نزدیک محلی که پسرش انجاست می‌برند، پسر با دیدن مادر او را کول کرده و تا پاسگاه سپاه می اورد بعد از ان نیز به بیمارستان میرود و…
بگم‌جان هنوز هم گاهی برای اوردن گیاهان بهاره به کوهستان میرود و هنوز هم کارهای خانه اش را خودش انجام میدهد.
فقر و بیکاری در مناطق سخت کوهستانی مرزی کُردستان سبب شده که اهالی این روستاها در بهار از راه جمع‌اوری و فروش گیاهان بهاره زندگی خود را تامین بکنند و همیشه در فصل بهار تعداد قربانیان مین رو به فزونی میگذارد . جایی که بگم جان رحمانپور روی مین رفته بود یکی از پایگاه های سپاه بود که تخلیه شده و مین هایش رها شده بودند به گفته پسرش این منطقه هنوز هم الوده به مین است و امکان دارد که جان و یا پای دهها قربانی دیگر را بگیرد.

گفتگری عیسی بازیار با بگم‌جان و پسرش در این مورد :